اشکِ مَشک





در هجوم گرگها برّه دریده می شود
زخمهای ماندگارت را برادر حفظ کن
تا شهادت فاصله یک گام قسمت را ببین
صندلی چرخدارت را برادر حفظ کن


مین و خمپاره به جسم و جان تو بوسه زدند
این نشان افتخارت را برادر حفظ کن
درد ترکش در تنت به مغز استخوان رسید
تو غرور کوهسارت را، برادر حفظ کن

تو غرور کوهسارت را، برادر حفظ کن

هر ترازویی اگر حق تو را ناحق گرفت
اعتقاد ذولفقارت را، برادر حفظ کن
هر که نان از اسم تو خورد و تو را تنها گذاشت
تو خدای روزگارت را، برادر حفظ کن
گریه های تو به گوش حضرت حق می رسند
خنده های طعنه دارت را، برادر حفظ کن

رمز حمله یا علی ولفجر را لبیک گو
ما پیاده تو سوارت را، برادر حفظ کن

ما پیاده تو سوارت را، برادر حفظ کن

مردهای شیمیایی فتح خیبر کرده اند

شانه های اقتدارت را، برادر حفظ کن
مهدی موعود اینک زیر تابوت آمده

ما بریدیم انتظارت را، برادر حفظ کن
ما بریدیم انتظارت را، برادر حفظ کن

ولادت حضرت ابوالفضل (علیه السلام) و روز جانباز رو به همه به ویژه به جانبازان وطنم تبریک عرض میکنم.
این شعرِ ترانه ی زخمهای ماندگار سروده ی افشین مقدم و با صدای سید علیرضا عصار از آلبوم بازی عوض شده، است، این مطلب مربوط به وبلاگ اصلیم است که به مناسبت ولادت و روز جانباز دراینجا هم بازنشر میکنم .

بیاید یه نگاهی به تاریخ بندازیم چقدر از تاریخ حق و باطل با هم می جنگیدن؟ چقدر از این تاریخ جبهه ی حق غلبه ی ظاهری پیدا کرده و تونسته بر جامعه مسلط بشه و در همین حکومت ظاهری چقدر تونسته در مقابل مشکلات مختلف دووم بیاره؟
پیامبران پیشین رو بیاد بیارین
زمان
پیغمبر(صلوات الله علیه و آله) و امام علی(علیه السلام)رو بیاد بیارین

مصائب ائمه ی بعدی (علیهم السلام) رو بیاد بیارین
حالا بیایم تو کشور خودمون حکومت های شیعی محلی مثل آل بویه رو بیاد بیارین
دوره ی صفویه و قاجار رو بیاد بیارین انقلاب مشروطه و رو بیاد بیارین

جنایت های رضا قلدر رو بیاد بیارین(یکیش کشتار مردم معترض به کشف حجاب در صحن مسجد گوهرشاد)
مبارزات و خونجگرهای مراجع،ون و فعالان اجتماعی و فرهنگی (مبارزانی مثل ستارخان، باقرخان، میرزا کوچک خان، رییسعلی دلواری و وشعرا و نویسندگان بنام) در شهرهای مختلف رو بیاد بیارین
کودتای 28 خرداد و برگشت شاه فراری رو بیاد بیارین
مبارزات امام(رحمة الله علیه) و یاران و شهداء قبل انقلاب و مقاومت های بعد انقلاب رو بیاد بیارین(مقاومت های نظامی،ی و اقتصادی در مقابل دشمنان خارجی و منافقان داخلی)
حالا در آستانه ی سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در حالی که دشمنان خارجی تحریم ها رو به نقطه ی نهایی رسوندن و برای اینکارشون هدفی جز خسته کردن مردم (به خصوص قشر ضعیف و فقیر که همیشه مذهبی بودن و هستن) از مقاومت در مقابل باطل ندارن:
نازک آرای تن ساقه گلی که به جانش کشتم و به جان دادمش آب اینبار دیگر نمیگذارم که به برم بشکند
و آبی تراز آنیم که بیرنگ بمیریم          از شیشه نبودیم که از سنگ بمیریم

پس 22بهمن امسال هم مثل سالهای قبل با صلابت حاضر میشیم تا دوباره با حق بیعت ببندیم و علاقه ی خودمون به اسلام رو به جهان نشون بدیم و دشمنان رو با مقاومت خودمون مأیوس کنیم.
اینم چند تا عکس و خاطره از 22بهمن پارسال، یادمه چون ظهر بلیط قطار داشتم سریع خودمو رسوندم به میدون آزادی با این که تظاهرات قرار بود سر ساعت 9 شروع بشه و من حدود ساعت 8 راهپیماییم رو شروع کردم و ساعت 9 رسیدم زیر میدان آزادی اما بازم جمعیت مردم خیره کننده بود و من رسما کف کرده بودم.

22بهمن1390

22 بهمن1390

22 بهمن1390


22بهمن1390

22بهمن1390

و این رو بدونیم که حکومت ما حکومت جمهوری اسلامیه نه حکومت اسلامی و حکومت اسلامی تنها با حضور امام معصوم(عجل الله تعالی فرجه) تشکیل میشه و آمدن ایشون بیشتر از همه به آمادگی ما بستگی داره.
اللهم عجل لولیک الفرج


این پست را سال 91 در وبلاگ اصلیم منتشر کردم که استقبال خوبی ازش شد ولی عکسهاش از بین رفت که امسال به مناسبت چهل سالگی انقلاب دوباره اینجا مجدداً با عکس منتشرش می کنم

چند وقت پیش چندتا از انشاء هام رو تو وبلاگ گذاشته بودم که استقبال خیلی خوبی ازشون شده بود و با توجه به جنگ نمایشی که امروز صبح غربی ها با خواهش و بودجه سعودی به راه انداختند دیدم جالبه انشاء دیگه ای که با موضوع آزاد سال ۱۳۸۳ اوایل حمله به عراق نوشته بودم رو بگذارم:

موضوع :کشورهای متفاوت
مقدمه :کشورها متفاوت هستند بعضی ظالم و بعضی مظلومند.
متن :ایران کشوری است مستقل و آزاد که مردم این کشور سالها پیش توانستند این کشور را از چنگ شاهان که خودشان از زیردستهای کشوری به نام آمریکا بودند درآورند. کشور آمریکا حال پس از چندین سال وقتی به مخازن نفتی که کم کم درحال تمام شدن است نگاه می کند ،به بهانه های مختلفی مثل آزادی به کشور عراق که کشوری نفت خیز است حمله می کند. و مردم آن را زندانی و می کشد و اموال و نفتهای این کشور را به سرقت می برد و وقتی می بیند که مردم جهان و حتی مردم خود این کشور بر علیه دولت آمریکا متحد شده اند‌ ، می ترسد و ابراز پشیمانی می کند.
نتیجه :بالاخره هرکسی به نتیجه ی اعمالش می رسد.



دیوونه کیه؟
عاقل کیه؟
جونور کامل کیه؟
واسطه نیار، به عزتت خمارم
حوصله‌ی هیچ کسی رو ندارم
کفر نمی‌گم، سوال دارم
یک تریلی محال دارم
تازه داره حالیم می‌شه چی‌کاره‌ام
می‌چرخم و می‌چرخونم ٬ سیاره‌ام !
تازه دیدم حرف حسابت منم
طلای نابت منم
تازه دیدم که دل دارم، بستمش !
راه دیدم نرفته بود ، رفتمش
جوونه‌ی نشکفته رو ، رستمش
ویروس که بود حالیش نبود ، هستمش
جواب زنده بودنم مرگ نبود؛
جون شما بود؟
مردن من مردن یک برگ نبود؛
تو رو به خدا بود؟
اون همه افسانه و افسون ولش؟
این دل پر خون ولش؟
دلهره‌ی گم کردن گدار مارون ولش؟
تماشای پرنده‌ها بالای کارون ولش؟
خیابونا، سوت زدنا، شپ شپ بارون ولش؟
دیوونه کیه؟
  عاقل کیه؟
جونور کامل کیه؟
گفتی بیا زندگی خیلی زیباست؛
دویدم !
چشم فرستادی برام تا ببینم؛
که دیدم !
پرسیدم این آتش بازی تو آسمون معناش چیه؟
کنار این جوب روون نعناش چیه؟
این همه راز، این همه رمز
این همه سر و اسرار معماست؟
آوردی حیرونم کنی که چی بشه؟
نه والله!
مات و پریشونم کنی که چی بشه؟
نه بالله!
پریشونت نبودم؟
من ، حیرونت نبودم؟
تازه داشتم می‌فهمیدم که فهم من چقدر کمه
اتم تو دنیای خودش حریف صد تا رستمه
گفتی ببند چشماتو وقت رفتنه
انجیر می‌خواد دنیا بیاد،
آهن و فسفرش کمه
چشمای من آهن انجیر شدن
حلقه‌ای از حلقه‌ی زنجیر شدن . . .
عمو زنجیر باف ، زنجیرتو بنازم
چشم من و انجیرتو بنازم
چشم من و انجیرتو بنازم . . .

شعری از حسین پناهی

بیاد رفیق همکلاسیم که خیلی راحت از پیشمون رفت!
بیاد مرحوم مصطفی شاهی!
جواب زنده بودنم مرگ نبود؛
جون شما بود؟
مردن من مردن یک برگ نبود؛
تو رو به خدا بود؟

گفتی بیا زندگی خیلی زیباست؛
دویدم !
چشم فرستادی برام تا ببینم؛
که دیدم !

گفتی ببند چشماتو وقت رفتنه
انجیر می‌خواد دنیا بیاد،
آهن و فسفرش کمه
چشمای من آهن انجیر شدن
حلقه‌ای از حلقه‌ی زنجیر شدن . . .
عمو زنجیر باف ، زنجیرتو بنازم
چشم من و انجیرتو بنازم

روحش شاد!

صحبت از آداب میهمان و میهمان داری بود. هرکس مطلبی را یادآور می شد. امام رضا (علیه السلام) داستانی را از اجدادش نقل کرد. فرمود:
روزی فردی امام علی (علیه السلام) را به مهمانی دعوت کرد. امام علی (علیه السلام) مشروط پذیرفت. ایشان فرمود: «به سه شرط می آیم. اگر قول می دهی که رعایت کنی، دعوتت رامی پذیرم.» مرد گفت: (آن سه شرط چیست؟) فرمود:
{شرط اول اینکه چیزی از بیرون منزل برای من تهیه‌ نکنی. دوم از آنچه در منزل هست، چیزی را از من دریغ نکنی، و سوم اینکه زن و بچه ات را به رنج و سختی نیندازی.}
مرد که علاقه مند بود میزبان امام شود، گفت: (یا امیرالمؤمنین! قول می دهم این سه شرط را رعایت کنم.) امام نیز دعوت او را پذیرفت و به منزل ایشان رفت.
عیون أخبارالرضا ،ج۱،ص۲۲۵،ح۱۶.


بریده ای از کتاب «امام رضا (علیه السلام) و زندگی» تألیف مهدی غلامعلی



مدت‌ها شاگردش بودم. از نسل امام حسن مجتبی (علیه السلام ) بود و به حسنی شهره بود. عبدالعظیم به ری وارد، و در خانه ی یکی از شیعیان ساکن شده بود. صاحب خانه اش می گفت:
وی پیوسته عبادت می کرد.روزها روزه، و شب ها به عبادت شبانگاهی اش مشغول بود. قبری نزدیک خانه ی ما بود که عبدالعظیم بسیار به زیارت آن قبر می رفت و می گفت که این، قبر یکی از فرزندان امام کاظم (علیه السلام ) است.
عبدالعظیم با امام هشتم نیز رفت و آمد می کرد. امام هشتم نیز به خوبی از جایگاه او در میان شیعه آگاه بود و برخی از پیغام‌ها را از طریق او می رساند. یک بار که او نزد امام رضا (علیه السلام )رفته بود، امام به او گفته بود :
ای عبدالعظیم! سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو که شیطان را در خود راه ندهند، و ایشان را به راست گویی و امانت داری سفارش کن. به آنان سفارش کن که خاموشی گزینند و بحث و جدل های بیهوده را رها کنند‌، به یکدیگر روی آورند و به دیدن هم بروند؛ زیرا این امر، باعث نزدیک شدن به من می شود، خود را سرگرم نزاع با یکدیگر نکنند؛ زیرا من به جان خودم سوگند یاد کرده ام که هرکس دوستی از دوستان مرا خشمگین کند، از خدا بخواهم که در دنیا، سخت ترین عذاب را به او بچشاند و در آخرت، از زیانکاران باشد.
به آنان بگو که خداوند، نیکوکارتان را آمرزیده و از بدکارتان گذشته است ؛ مگر کسی که به او شرک ورزد یا دوستی از دوستان مرا آزار دهد و یا قصد بدی به او داشته باشد ؛ زیرا در این صورت، خداوند او را نمی بخشد تا زمانی که از این کارها یا از این بداندیشی دست بردارد و اگر دست برنداشت، روح ایمان از دلش می رود و از ولایت و دوستی من خارج می شود و نصیبی از ولایت ما ندارد. پناه می برم به خدا از این امر.
رجال نجاشی ص ۲۴۷ش ۶۵۳؛ الاختصاص ص ۲۴۷.


بریده ای از کتاب «امام رضا (علیه السلام) و زندگی» تألیف مهدی غلامعلی


اگر سه دانشجو داشت که دو تایشان فکلی بودند و یکی ریش داشت، جلوی پای هر سه بلند می شد. برایش فرقی نمی کرد که فکلی است یا چادری. هر کس به دفترش می آمد، جلوی پایش بلند می شد. جواب سوالات و مشکلات همه را می داد. اگر به این می گفت دخترم؛ به آن هم می گفت دخترم. اذان که می گفتند، نمی گفت بروید نماز؛ همان جا آستین هایش را بالا می زد. همین بچه فکلی را سال بعد در نمازخانه دیدم. نماز اول وقت و قرآن بعد از نمازش به راه بود. ص ۳۰

رفتار دکتر به گونه ای بود که آدم را به مسایلی راغب می کرد. خیلی از دختران دانشجو که هنگام ورود به دانشگاه با مانتو بودند، بعد از یکی دو سال که با ایشان یا دکتر عباسی آشنا می شدند، داوطلبانه چادری شدند. ص ۳۳

بریده ای از کتاب شهید علم (شهید دانشمند دکتر مجید شهریاری در آئینه خاطرات)



وقت آن است به ما باده ی نابی برسد                 جام در دست گرفتیم شرابی برسد

لن ترانی و ترانی چه تفاوت دارد                 هدف آن است فقط از تو جوابی برسد

گنج ها هست نهان در دل هر ویرانه        پس چه خوب است به ما حال خرابی برسد

عاشق آن است که بر دیده ی منت بنهد              اگر از جانب معشوق خطابی برسد

من به بخشندگی و مهر تو ایمان دارم            چه خیالی است اگر روز حسابی برسد

گر قرار است گنهکار بخوانید مرا               روز م به من ای کاش نقابی برسد

همه امید من این است که در روز جزا            زود از حضرت صدیقه خطابی برسد

عاشقانِ پسرم را سوی دوزخ مبرید                      نگذارید بر این قوم عذابی برسد

تا که آید به میان نام حسین بن علی                 برگه ی بخشش ما با چه شتابی برسد


شعر شب پنجم ماه رمضان سال 96 حاج منصور ارضی در مسجد ارک

دانلود مناجات با حجم 3.05Mb


چند وقتیه که مسئله‌ ای در صداوسیما داره آزارم میده و تصمیم گرفتم اینجا بیانش کنم صداسیما جدیداً و بخصوص در نوروز امسال خیلی گفتگو محور شده‌ و خیلی مهمون دعوت میکنه این موضوع اشکالی نداره و اتفاقا باعث جذابتر شدن برنامه‌ ها شده‌ اما مشکل اینجاست که خیلی وقتا بعضی از این مهمونا آدمهای متخصص و موفق و شاخصی نیستن و صرفاً به خاطر معروفیتشون دعوت میشن و خیلی وقتا هم سوالاتی ازشون پرسیده میشه یا در موضوعاتی صحبت میکنن که هیچ فایده‌ای برای بیننده نداره بلکه ممکنه حتی مضر هم باشه!


برای مثال مسائل زندگی شخصی هنرمندا از جمله بازیگران و خواننده ها چه فایده‌ای برای بیننده ها داره؟!
درسته که بررسی مسائل هنری کشور خیلی خوب و مهمه و داشتن هنری در سطح عالی برای کشور و جامعه لازم و ضروریه اما چرا بجای بررسی مفید اوضاع هنری کشور با دعوت از هنرمندان متخصص و کاربلد باید به ازدواج و طلاق و سن بازیگران معمولی و حتی سطح پایین پرداخته بشه و یا شاهد حرکات و سخنان ی خوانندگان و هنرمندان بدون تخصص و حتی شعور ی باشیم!!!  (البته این مورد خیلی ربطی به صداسیما نداره)
میشه بجای این برنامه های زرد و سبک و صرفاً جذاب از مهمون های شاخص و متخصص و موفق در هر صنف دعوت کرد و راجع به کاروحرفه و تخصصشون باهاشون صحبت کرد به نظرم تو هر صنفی ی چند نفر هستن که بین همه خیلی مشخص و کاردرستن برای مثال کسی که تقریباً از صفر شروع کرده و الان صاحب یک تشکیلات منسجم و منظمه و برای افراد زیادی کارآفرینی کرده، باید صحبت های خیلی
جذاب و شنیدنی و ایده های خیلی مفیدی برای مردم داشته باشه!

و درنتیجه میشه گفت: {صرفاً معروف بودن افراد دلیل بر مفید و صحیح بودن حرفاشون نیست!}


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

naslebartar sharinarc فمینوستالژی اردیبهشت وبلاگ شخصی رضا مهدی پور وبلاگ کلاس 802 زندگی زیبا salar Dandelion